آشنایی با هنرهای تجسمی
عنوان هنرهای تجسمی را میتوان به آن دسته از هنرها اطلاق نمود که قابلیت تجسمی و شکل پذیری داشته و به عبارتی تجسم یا به جسمیت درآمدن باورها، تخیلات، ایدهها و احساسات هنرمند میباشند که به وسیله مواد و مصالح قابل رویت میگردند. در وهله نخست هنرهای تجسمی شامل نقاشی، طراحی، مجسمه سازی، معماری، گرافیک و برخی هنرهای تزیینی میشد اما پس از قرن نوزدهم و اختراع عکاسی، سینما و توسعه هنر گرافیک و تصویرسازی، به دلیل رابطه مستقیم و گسترده این هنرهای نوظهور با حس بصری و درک آنها توسط قوه بینایی به آنها هنرهای بصری ( Visual Arts) نیز گفته میشود.
در اینجا به معرفی عناوین مکاتب هنرهای تجسمی و تشریح برخی از این مکاتب جهت آشنایی هنرجویان و دیگر علاقهمندان خواهیم پرداخت.
1- آشنایی با مکتب هایپررئالیسم (Hyperrealism)
هایپررئالیسم در فارسی به "فرا واقعیت" ترجمه میشود. این واژه به سبکی در نقاشی و مجسمهسازی گفته میشود که یک عکس یا نمونه واقعی را با جزییات دقیق تداعی کند.
در واقع هایپررئالیسم به عنوان پیشرفتی در روش ساخت آثار نقاشی و مجسمه فوتورئالیسم محسوب میشود.
هایپررئالیسم تلاش مىکند واقعیت را تا آنجا که مىتواند تحریف نشده منتقل کند. جالب است بدانیم در هایپررئالیسم از عکس استفاده میشود، به این ترتیب که از یک صحنه چندین عکس از یک زاویه مىگیرند، بعد فوراً شروع مى کنند به نقاشى آن صحنه، وقتى عکسها چاپ شد یا از آنها پرینت گرفته شد، از عکسها براى تصحیح خطوط نقاشى و اگر رنگى بودند براى تصحیح رنگها استفاده میکنند؛ البته براى دقت بیشتر با شطرنجى کردن عکس کارشان را پیش میبرند.
اصطلاح هایپررئالیسم اولینبار در اوایل دهه ۲۰۰۰ در ایالات متحده آمریکا و اروپا به عنوان یک جنبش هنری مستقل و یک سبک هنری ظهور کردهاست.
2- آشنایی با مکتب فرمالیسم (Formalism)
فرمالیسم هنری به عقیدهای گفته میشود که معتقد است، ارزش یک اثر هنری فقط وابسته به فرم آن (چگونگیساخت و ویژگیهای بصریاش) است.
در هنر بصری، فرمالیسم بیان میکند که تمام چیزهای ارزشمند یک اثر در خودش نهفته است و عواملی مانند ظرف تاریخی ساخت اثر، زندگی هنرمند یا هدف هنرمند از ساخت اثر در درجات بعدی اهمیت قرار دارند. هنر مدرن بهخوبی از این دیدگاه استقبال کرد و از آن برای پیشرفت خود کمک گرفت.
3- آشنایی با مکتب ناتورالیسم
ناتورالیسم (Naturalism) یا طبیعتگرایی اصطلاحی در تاریخ هنر و نقد هنری برای توصیف گونهای از هنر است که در آن، طبیعت همان گونه که به نظر میآید، بازنمایی میشود.
اصطلاح ناتورالیسم به مثابه مکتبی خاص در نقاشی است که نخستین بار توسط "بلوری"درباره پیروان "کارواجو" به کار برده شد.
بنا به نظر طبیعتگرایان، وراثت و محیط تعیینکننده اصلی تقدیر انسان هستند.
فرق این مکتب با رئالیسم دراین است که درآثار رئالیستی انسان همیشه از محیط پیرامونش مهمتر بود اما در ناتورالیسم اهمیت انسان از اهمیت اشیا بیشتر نیست.
اگر هنر کلاسیک یونان را جلوه کامل طبیعتگرایی تلقی میکنند و هنر رنسانس ایتالیایی را تجدید حیات آن میدانند، بر اساس چنین استدلالی است که در هنرهای نامبرده، اثر هنری همانند آیینهای زیبایی طبیعی را باز میتابد.
4- آشنایی با مکتب هرات
پایه گذاری مکتب هرات به دوره تیموریان و دوره زمامداری شاهرخ باز میگردد. این سبک در دوره سلطان حسین بایقرا پیشرفت زیادی داشته اما در سال ۱۵۰۷ میلادی با حمله ازبکها رشدش متوقف میشود.
مکتب هرات را یکی از "پیشمکتب"های مهم مکتب تبریز و مکتب اصفهان میدانند.
هنرمندان نقاش ، خوشنویس و خطاط که در کتابخانه بزرگ شاهی هرات به امر بایسنقر میرزا مشغول به کار بودند، آثار زیادی همچون کتابهای شاهنامه، لیلی و مجنون، بوستان و گلستان سعدی را مصور ساختند.
در مکتب هرات، تصاویر انسانها به صورت ریز و کوچک ترسیم شده اند و مینیاتورها با خطوط ساده و بی پیرایه اجرا شدهاند.
یکی دیگر از ویژگی های مکتب هرات، وجود عناصر شرق دور بود که احتمالاً ازمبادله سفیر میان ایران و چین ناشی میشد.
مشهور است که هنرمندان هرات همراه هیئت های سیاسی به خانبالق درپکن ، آمد و شد داشتهاند. یکی از آنها، به نام غیاث الدین نقاش که بایسنقر او را برگزیده بود، بعدها شرح سفر خود را نوشت.
زمینههای فیروزهای متمایل به آبی و سبز، رنگهای عمده در نگارگریهای مکتب هرات هستند.
5- آشنایی با مکتب اصفهان
مکتب اصفهان از زمانی آغاز شد که شاه عباس مرکز صفویان را به اصفهان منتقل کرد.
در این مکتب نگارگری ایرانی، باغها و گلها بسیار زیباتر و پرشکوهتر شدند و افراد در نگارگری لباس فاخر و مجلل داشتند.
در این دوره تعداد افراد در نگارگری کاهش یافت. تکچهرهها افزایش یافتند. لباسها بسیار دقیقتر طراحی شدند. سر و ریش و موی حالت واقع نمایانهتری یافتند. تعداد رنگهای بهکاررفته در نقاشی محدود شدند. نقاشیهای دیواری افزایش یافتند. تاثیرات مکتب اصفهان پای از ایران بیرون گذاشت و هنرمندان عثمانی و هندی را تحت تأثیر خود قرار داد. این دوره (مکتب اصفهان)، مصادف با فرنگیسازی در نقاشی نیز میباشد. "خمسه نظامی" محمد زمان یکی از مهمترین این آثار است.
6- آشنایی با مکتب قزوین
مکتب نگارگری قزوین جدا از مکتب هرات، تبریز و دیگر مکاتب دارای ویژگی هایی است که آن را از سبک های دیگر متمایز می کند.
در این مکتب، برای نگارگران علاوه بر تصویر حیوانات، پرندگان، گلها و درختان آنچه بیش از همه جالب توجه می کرد، اندام ظریف جوانان، درویشان و کشاورزان است که در تابلوهای آنان، چهره ها غالباً به گونه ای سه رخ تصویر شده و چهره های تمام رخ ابداً در کار نقاشان سبک قزوین دیده نمی شود و هیچ انسانی از پشت سر نیز تصویر نشده است.
سوژه هابیشتر از میان افراد عادی برگزیده شده و لباس های فاخر در نگارگری ها دیده نمی شود و جامه زنان و مردان چندان تفاوتی در نگاره ها ندارد. در حال حاضر نیز نگارگری در قزوین تا حدودی مرسوم و متداول است.
در آثار مکتب قزوین با توجه به آشنا شدن نقاشان ایرانی با نقاشی غربی، تأثیرات نقاشی غربی مشاهده میشود. موضوعات طبیعی و حقیقی در آثار این مکتب وجود دارد.
همچنین از شدت تزئیتات و ریزهکاریها کاسته شد و تصاویر طبیعت و شاهزادگان بیشتر تصویر شد. تکچهرهها به شدت رواج یافتند.
از آثار این مکتب میتوان به معراج رسول (۹۶۵ ه.ق)، هفت اورنگ جامی و شاهنامه قوام ابن محمد شیرازی نیز اشاره کرد.
7- آشنایی با مکتب تبریز
اولین مکتب نگارگری ایرانی در تبریز پایه ریزی شده است که به همین دلیل آن را مکتب تبریز نامیدهاند.
این مکتب، دوره آغاز ورود عناصر چینی به حوزة نگارگری ایرانی به حساب می آید.
چهره ها، نحوه نمایش طبیعت مثلاً ترسیم تنه پیچیده و گره دار درختان و صخره های تیز و دشتهای بریده و ابرهای مواج ، مراعات نسبتها، دقت در رسم گیاهان و اعضای بدن حیوانات ، و تحرک و جنبش بیشتر در نمایش صحنه ها به جای آرامش و سکون موجود در نقاشی سنّتی ایرانی در این مکتب دیده می شوند.
از سوی دیگر، استفاده از نقوش تزیینی هنر ایرانی مانند نقوش هندسی کاشی کاری ، و اعتبار بخشیدن به معماری ایرانی به عنوان اصلی ترین جانمایه کار و بازنمایی روح ملی ، تقلید صرف از هنر چینی را نفی می کند.
هنرمندان ایرانی در عین پذیرش عناصر تازه که به آثار آنان جلوه ای نو و تحرکی بیشتر می بخشید، این عوامل را با شیوه سنتی نگارگری ایرانی چنان آمیختند که به سختی می توان این عناصر تازه را در میان تاروپود هنر سنتی تمیز داد. در واقع، آمیختن این عناصر جدید به شیوه ای کاملاً ایرانی انجام پذیرفت؛ به طوری که لطمه ای به تداوم هنر نگارگری ایرانی وارد نکرد. مکتب تبریز در دوره ایلخانان ، بیشتر با عنوان سبک مغولی و گاه سبک رشیدیه معرفی شده است.
8- آشنایی با هنر فیگوراتیو (Figurative)
هنر فیگوراتیو به آن دسته از آثار هنرهای تجسمی غالبا نقاشی، طراحی و مجسمه اطلاق میشود که در آن نمودی از دنیای واقعی وجود داشته باشد. این اصطلاح عموما در مقابل هنر انتزاعی بهکار میرود.
طراحی و نقاشی فیگوراتیو، به آن دسته از طراحی و نقاشیهایی گفته میشود که بر اساس حالتها و وضعیتهای مختلف اندام انسانی ترسیم شده و طی آن، مطالعه و بررسی مورد نظر طراح نیز صورت میگیرد.
اینگونه طراحیها شامل اسکیس، طراحیهای دقیق، طراحی از فرم دست و پا و... است.
9- آشنایی با مکتب اگزیستانسیالیسم
اگزیستانسیالیسم (Existentialism) در جست وجوی انسانگرایی تازهای است که به انسان و مفهوم وجودی او میپردازد و "ماهیت" انسان را از "وجود" او مجزا میداند
از نظر اگزیستانسیالیستها فقط خدا است که ماهیت و وجودش جدایی ناپذیر است. پرسش اساسی فلسفه اگزیستانسیالیسم آن است که کدامیک از این دو جنبه بر دیگری مقدم است:
ماهیت یا وجود؟
پاسخی که فلسفه تا سده ١٩ به این پرسش میداد بر تقدم ماهیت تأکید داشته است. اما فلسفه اگزیستانسیالیسم بر عکس آن معتقد به تقدم وجود بر ماهیت است.
ماهیت انسان را باید در وجود او جست وجو کرد. به طور معمول ما براساس پیش زمینه ذهنی و دانشی که درمورد پدیده ای داریم به واقعیت آن می رسیم، درحالی که اگزیستانسیالیستها عکس این روش را به کار میگیرند، یعنی سعی میکنند بدون دخالت ذهن و منطق به واقعیات پدیدهای برسند و مفاهیم انتزاعی را به صورت بسیارملموس و قابل احساس درک کنند، برخلاف ذهن واندیشه که واقعیتهای عینی را به صورت انتزاعی درک میکند.
در آثار ادبی و هنری سبک اگزیستانسیالیسم، معمولا مضامین نومیدی و تشویش و دلهره، حزن و اندوه، پوچی و بدبینی نسبت به دنیا و جامعه دیده میشود. نگاه اگزیستانسیالیستها «نگاه حسرت آلود به گذشته» است.
بهطور کلی آنان به اثرهای تراژیک و غمناک اهمیت زیادی میدهند که شاید این غم و اندوه ناشی از هراس آنان از افتادن در دام مرگ و نیستی باشد.
10- آشنایی با نقاشی قهوه خانهای
نقاشی قهوه خانه نوعی نقاشی روایی رنگ روغنی با مضمونهای رزمی، مذهبی و بزمی است که در دوران جنبش مشروطیت بر اساس سنتهای هنر مردمی و دینی و با اثر پذیری از نقاشی طبیعت گرایانه مرسوم آن زمان، به دست هنرمندانی مکتب ندیده پدیدار شد.
خاستگاه و زمینهساز این هنر نقاشی، سنت کهن قصه خوانی و مرثیه سرایی و تعزیه خوانی در ایران بوده است و پیشینهاش به قرنها پبش از پدید آمدن قهوه خانه میرسد.
نقاشی قهوه خانه را ار لحاظ موضوع کلی آنها می توان به دو دسته تقسیم کرد:
نقاشیهای مذهبی و نقاشیهای غیر مذهبی.
نقاشیهای مذهبی مجموعهای از چهرههای پیشوایان و بزرگان دین و مذهب و صحنههایی از جنگها و نبردهای معروف پیامبر اسلام و حضرت امیر المومنین و وقایع کربلا را در بر میگیرد.
نقاشیهای غیر مذهبی مجموعهای بزرگ از داستانهای رزمی و بزمی ایرانی را شامل میشود که حاوی رخدادهای افسانهای، حماسی، تاریخی و چهرههایی از شاهان و قهرمانان شاهنامه و صحنههایی از میدانهای نبرد و عرصههای عشق ورزی و دلدادگی قهرمانان و بزم گاههای پادشاهان است.
11- آشنایی با ویدیو اینستالیشن
ویدیو اینستالیشن (Installation video) شیوهای هنری در هنر معاصر است که تکنولوژی ویدیو را با اینستالیشن آرت در هم آمیخته است.
این شکل در دهه 1980 گسترش بیشتری یافت؛ آن گاه که ویدیو پروژکتورهای کیفیت بالا ارزان تر و قابل اعتمادتر شدند.
12- آشنایی با اینستالیشن آرت
اینستالیشن آرت (Installation art) یا هنر چیدمان، هنری است که مواد مجسمه سازی و دیگر رسانهها را به کار میبندد تا شیوه رویارویی ما با فضایی مخصوص را اصلاح کند.
اینستالیشن آرت لزوما به فضای نمایشگاه محدود نیست و میتواند به هر مداخله مادی در فضاهای عمومی یا خصوصی روزمره اشاره کند.
این هنر، تقریبا همه اشکال رسانه را در هم میآمیزد تا تجربهای غریزی و یا مفهومی در محیطی مشخص خلق کند.
مواد مصرفی در اینستالیشن آرت معاصر از مواد طبیعی و روزمره تا رسانه های جدید همچون ویدیو، صدا، پرفورمنس، کامپیوتر و اینترنت را شامل میشود.
برخی اینستالیشنها مختص مکان (site-specific) هستند و به گونهای طراحی شدهاند که وجودشان در گرو مکانی است که برای آن طراحی شدهاند.
اینستالیشن در دهه 1970 رواج یافت. این هنر بیانگر علاقه هنرمند به گسترش زمینه کار از کارگاه به فضاهای عمومی است و از این طریق هنرمند کنترل خود را بر نمایش آثار گستردهتر میکند.
13- آشنایی با هنر انتزاعی
هنر مجرد، یا هنر انتزاعی (Abstract art) آبستره، به هنری اطلاق میشود که هیچ صورت یا شکل طبیعی در جهان در آن قابل شناسایی نبوده و فقط از رنگ و فرمهای تمثیلی و غیر طبیعی برای بیان مفاهیم خود بهره میگیرد
این اصطلاح در معنای وسیع آن میتواند به هر نوع هنری اطلاق شود که اشیا و رخدادهای قابل شناخت را بازنمایی نمیکنند ولی عموما به آن گونه از آفرینشهای هنر مدرن اطلاق میشود که از هر گونه تقلید طبیعت یا شبیهسازی آن، به مفهوم مرسوم آن در هنر اروپایی، روی میگردانند.
14- آشنایی با هنر پرفورمنس
پرفورمنس (Performance art) به لحاظ لغوی به معنای اجراست. اما هنر پرفورمنس، ذات هر اجرایی است که بر انسان متکی باشد.
پرفورمنس با یک تابلوی نقاشی به وجود نمیآید. تابلوی نقاشی نهایت حدودی را که در مینوردد هنرهای مفهومی است. اما اگر انسانی با هر صورت فیزیکی در فراسوی این تابلو باشد، اساس عمل، دلالت رویدادی است که بین انسان با تابلوی نقاشی در هر لحظه رخ میدهد.
به عبارت دیگر، این هنر در لحظه اتفاق میافتد. حادثه جزیی از پرفورمنس خواهد بود و همه اتفاقات در پرفورمنس از پیش تعیین شده و قابل پیشبینی نیست.
علاوه بر این پرفورمنس ارتباط مستقیمی با مخاطب خود دارد و یک بازی رفت و برگشت را می توان میان مخاطب و اجراگر مشاهده کرد. حضور مخاطب در یک اجرا می تواند در روند آن بسیار تاثیرگذار باشد.
پرفورمنس یکبار اتفاق میافتد و در صورت تکرار دیگر پرفورمنس نخواهد بود.
در واقع، پرفورمنس در حادثه شوکه کردن مخاطب خود تنها یک بار شکل اصلی خود را میگیرد و تکرار آن تنها در دو جا اتفاق میافتد؛ یکی رسانههایی مانند عکس و فیلم است و دیگری حافظه جمعی است، یعنی آدمهایی که این اثر را میبینند و آن را منتقل میکنند.
در این روند انتقال تغییرات زیادی برای یک پرفورمنس اتفاق خواهد افتاد و ممکن است آنچه که شما از طریق حافظه جمعی از یک پرفورمنس دریافت میکنید، معنایی برخلاف اجرای اصلی را برای شما تداعی کند.
15- آشنایی با نقاشی سقاخانه
جنیش هنری سقاخانه را میتوان نوعی واکنش بیاختیار روشنفکران و هنرمندان دهه 40 شمسی، علیه مدرنیسم و گسترش دامنه نفوذ فرهنگ غرب دانست.
این مکتب، جریانی بود که در دهه 40 در ایران شکل گرفت. در بحبوحهٔ مدرانیزاسیون و درگیریهای سنت گرایان و مدرنیته در حالی که مکتب رایج در عرصه بینالمللی، هنر مردمی یا پاپ آرت در حال عبور و انقضای دوره خود بود، عدهای از هنرمندان نوآور ایرانی، مکتب جدیدی را بنیان نهادند که تاثیر شگرفی بر تحولات نقاشی امروز ایران و حتی نوآوریهای عرصه خوشنویسی از خود باقی گذاشت.
این مکتب یا جنبش هنری بعدها بهنام مکتب سقاخانه شهرت یافت.
عناصر مورد علاقه هنرمندان مکتب سقاخانه، درها، قفلها، کلیدها، ضریح اماکن متبرکه، سقاخانهها، نگینهای انگشتری، الواح و شمایلها و چیزهایی از این قبیل بود که از دیرباز با زندگی مردم جامعه سنتی ایران عجین بودند و علاقه و توجه خاصی به آنها نشان داده میشد
16- آشنایی با هنر خود انگیخته
هنر خود انگیخته (Automatism) نوعی روش نقاشی و طراحی است که طی آن هنرمند، کنترل آگاهانه خود را بر حرکات دست، واپس مینهد و به ضمیر ناخودآگاه خود امکان میدهد تا فعال شود.
منشا این ایده از برخی جهات به طرحهای اتفاقی "لکه زنگی" الکساندر کوزین باز میگردد.
اما این سبک در شکل تکامل یافتهاش به ویژه به آثار هنرمندان سورئالیست و اکسپرسیونیسم انتزاعی مربوط میشود.
هنر خودانگیخته اساسا در آثار نقاشان هنر کنشی مانند جکسون پولاک در شیوه ترکیببندی به خدمت گرفته شد.
اما در آثار سورئالیست ها هرگاه طی این روند خود انگیخته یا اتفاقی، تصویر یا فرم یا بافت جالبی حاصل میشد، غالبا به صورت تعمدی و آگاهانه به خدمت گرفته میشد.
17- آشنایی با مکتب گوتیک
گوتیک (Gothic) سبک هنری رایج در نیمه دوم قرن دوازدهم میلادی در شمال اروپا است که تا قرن شانزدهم دوام یافت.
واژه "گوتیک" نیز همچون بسیاری از عناوین سبک های هنری در آغاز بار معنایی منفی داشت و به صورت تحقیر آمیز به کار گرفته شد.
این واژه توسط هنرمندان ایتالیایی دوره رنسانس ابداع شد تا این شیوه معماری را که به مثابه سبک توحش محکوم می کردند، توصیف کنند. زیرا به نظر آنها که البته در اشتباه بودند،این سبک معماری قوم گوتها بود که میراث هنر کلاسیک امپراطوری روم را از بین برد.
از این رو معنای تحت اللفظی "گوتیک" منسوب به قوم "گوتها" است.
سبک گوتیک، بر اساس آثار معماری تشخص می یابد و به ویژه در کاربرد قوس های نوک نیز(جناغی)،پشت بند های اوج کشیده، تزئینات توکاری مشبک بسیار زیبا و ظریف.
در مفهوم عام تر واژه گوتیک به تزئینات نقوش و نقاشیهای دوره ای اطلاق میشود که معماری گوتیک شکل گرفت.
18- آشنایی با نقاشی کنشی
اصطلاح نقاشی کنشی (Action painting)، توصیفگر سبک و روشی در نقاشی است که جکسون پولاک ابداع کننده آن بود و طی آن، هنرمند با پاشیدن، ریختن و چکاندن رنگ بر روی بوم، اثر خود را پدید میآورد.
این اصطلاح نخستین بار در سال 1952 توسط "هارولد روزنبرگ" منتقد هنری به کار گرفته شد و بر این دیدگاه استوار بود که تابلوی نقاشی صرفا نباید یک محصول پرداخت شده باشد.
بلکه باید فرایند آفرینش خود را نیز ثبت کند. یعنی همان اعمالی که هنرمند به هنگام نقاشی کردن اثر انجام میدهد.
19- آشنایی با مکتب رئالیسم
معنای تحت اللفظی رئالیسم (Realism)، واقعگرایی است.
اما این اصطلاح در مباحث تاریخ و نقد هنر با معانی مختلفی به کار رفته است.
در مفهوم وسیع آن به معنی گرایش به بازنمایی چیزها به طور دقیق و عینی است.
اما در مفهوم خاص تر آن به جنبشی اطلاق می شود که در قرن نوزدهم در فرانسه ظهور کرد و ویژگی آن مخالفت با موضوعات قرار دادی تاریخ گرایانه، اسطورهای و مذهبی و به جای آن پرداختن به مفاهیم غیر آرمانی و اسطوره زدایی شده زندگی مدرن بود.
20- آشنایی با مکتب روکوکو
روکوکو (Rococo) سبکی در هنر و معماری است که مشخصه آن درخشندگی، شکوه، نشاط و صمیمیت است.
این سبک در حدود سال 1700 میلادی در فرانسه ظهور کرد و طی قرن هجدهم در سراسر اروپا گسترش یافت.
این واژه در سالهای 7-1796 توسط یکی از شاگردان "داوید" ابداع شد و ترکیبی هوشمندانه از دو واژه rocaille(اثر سنگی) و barocco(باروک) بود که به طور تحقیر آمیز به سلیقه رایج در دوره سلطنت لویی پانزدهم اشاره دارد.
اکنون با مفهومی عینی و بدون بار معنایی تحقیر آمیز آن، در میان تاریخ نگاران هنر، مصطلح شده است و برای توصیف یک سبک هنری و تزئینی که دارای انسجام و ثبات خاصی است، به کار گرفته میشود.
این سبک به دلیل تزیینات ظریف و پر آب و رنگ، تمایل به موضوعات کوچک به جای موضوعات برجسته دارد.
روکوکو به نوعی ادامه وشکل تحول یافته سبک سنگین تر باروک است و هم واکنشی است در برابر آن. هر دو سبک در علاقه شان به پرداختن فرم های پیچیده وجه اشتراک دارند؛ با این تفاوت که روکوکو به جای پرداختن به حجم، وسواس و دقت بیشتری در سطح داشت و بیشتر از رنگهای آبی، صورتی، سبز و با سفیدی بیشتر استفاده میکند.
21- آشنایی با مکتب سورئالیسم
سورئالیسم (Surrealism) جنبشی است در هنر و ادبیات که در دهه های 1920-1930 در فرانسه شکل گرفت.
بنای این مکتب ادبی و هنری بر اصالت خیال، رویا و تداعی آزاد و تصورات ضمیر ناخود آگاه است.
سورئالیسم بر خلاف کوبیسم که هنرمند را در محدوده خاصی منحصر می کرد، به هر نوع خیال پروری و خیال پردازی در حالت بیداری، اصالت هنری بخشید و آفرینش هنرمند را در بهره گیری از برخورد ها و برداشت های پیش بینی نشده و تصادفی و ابداعات نامتعارف آزاد گذاشت.
از همین رو است که حاصل کار هنرمندان این سبک، بسیار شخصی و کاملا نامعمول و متمایز هستند.
از هنرمندان برجسته این مکتب می توان به "هانس آرپ" ، "ماسون" ، "خوان میرو" ، "سالوادور دالی" ، "مارک شاگال" ، و "رنه ماگریت" اشاره کرد.
22- آشنایی با مکتب دادا
جنبش دادائیسم (Dada)، هنگام چند پاره شدن اروپا طی جنگ جهانی اول رشد یافت.
سپس در زوریخ که بعدها به مامنی برای مهاجرین جنگی، معترضین، آشوبگران ، آنارشیست ها و روشنفکران بدل شد، مرکزیت یافت.
اما مکان اصلی آن ، کافه ای بود که بعدها به طور همزمان به باشگاه هنرمندان،نمایشگاه و سالن های تئاتر تبدیل شد.
دادائیستها از ابزارهای مختلفی برای هجو و استهزاء معیارهای بورژوازی بهره بردند.
آنها بورژوازی را عامل بروز هرج و مرج و آشوب حاصل از جنگ میدانستند.
دادا بیشتر نوعی رویکرد و گرایش بود تا یک سبک خاص.
دادائیسم که در اساس، ضد سنت بود، هیچ منشایی به جز زمانه خودش نداشت.
دادائیسم تاثیر قابل ملاحظه ای در شکل گیری مکاتبی چون سورئالیسم و سپس اکسپرسیونیسم انتزاعی و پاپ آرت داشت.
روش های ابداعی و خلاقانه دادا که مبتنی بر تصادف و اتفاق بود، به ویژه در سبک های اکسپر سیونیسم انتزاعی و هنر مفهومی بسیار مورد استفاده قرار گرفت.
23- آشنایی با مکتب فوتوریسم
فوتوریسم (Futurism) جنبشی هنری است که با برخی گرایشات سیاسی توسط شاعر ایتالیایی "مارنیتی" در سال 1909 در میلان شکل گرفت.
تلاش این جنبش رهانیدن ایتالیا از بار توانفرسای گذشته تاریخی اش و ارج نهادن به دنیای مدرن (ماشین شده، خشونت و سرعت) بود که در مجموعه ای از بیانیه های پر شور آن بازتاب مییافت.
مشخصه آثار نقاشی ومجسمه سازی فوتوریستی نمایش ایستای فرم های پویا و در حال گسترش است.
مثلا در یک تقاشی فوتوریستی ممکن است یک عنصر در حال حرکت به وسیله تکرار تصاویر آن بر روی تابلو بازنمایی شود.
هنرمند فوتوریست دستمایه ها و موضوعات کار خود را عمدتا از تجربه شهری اخذ می کند تا فضای آزمایشگاه گونه آتلیه کوبیستی.
یکی از موضوعات این سبک برای نمونه، می توانست حضور پر سرو صدای قطار شهری در خیابان های پر تردد شهر، زدو خورد های خیابانی یا سالن های رقص شلوغ باشد.
در آثار فوتوریست ها معمولا از رنگ های متمایل به مایه های روشن و فرم های شفاف استفاده میشد.
24- آشنایی با مکتب فوویسم (Fauvism)
این سبک نقاشی مبتنی بر کاربرد اغراق آمیز از رنگ های غیر طبیعی و تند است که اولین جنبش پیشروی هنر اروپا بین آغاز قرن بیستم تا آغاز جنگ جهانی اول محسوب میشود.
فوویسم ها عمدتا به قابلیتهای تصویری رنگ های خالص علاقمند بودند.
از این جنبه آنها بسیار وامدار جنبش پست امپرسیونیسم بودند. هنرمندان فوویسم اگرچه به طور منطقی از امپرسیونیسم منشا گرفته بودند، اما جنبش آنها به طریقی خود واکنشی بود در برابر ویژگی مستند گونه این سبک.
فوویست ها تاکید پیشین نقاش بر خود انگیختگی و باور داشتن به تصویر ایجاد شده بر شبکیه چشم را به کناری نهادند و در عوض بر سادگی فرم و نظام بندی بیانی و غالبا شدید رنگی تاکید کردند و از تقلید از طبیعت اجتناب جستند.
از هنرمندان برجسته این گروه "مارکه" ،"روئو" ،" ولامینک"، "براک" و"دوفی" هستند.
برجسته ترین ویژگی آثار نقاشان این سبک، همان رنگ های بسیار تند و خیره کننده بود، رنگ های خاصی که آگاهانه برای خلق جلوه های حسی و تزئینی و گاه نیز برای فضا سازی تابلو به کار می بردند.
اگرچه عمر فوویسم کوتاه بود، اما تاثیر عمیقی بر رشد وگسترش اکسپرسیونیسم آلمان نهاد.
25- آشنایی با مکتب سمبولیسم (Symbolism)
معنای تحت اللفظی سمبولیسم، نماد گرایی است.
سمبولیسم جنبشی نامنسجم در هنر بود که در دهه 1880 و 1890 در ارتباطی نزدیک با جنبش ادبی سمبولیستی در شعر فرانسه ظهور یافت.
این جنبش واکنشی بود به اهداف طبیعت گرایانه مکتب امپرسیونیسم و نیز به اصول رئالیسم که توسط "گوستاو کوربه" به این ترتیب وضع شد:
"نقاشی اساسا هنری عینی است و فقط می تواند شامل بازنمایی چیزهایی شود که واقعی و موجودند. شی انتزاعی به قلمرو نقاشی تعلق ندارد".
در مجموع ازدیدگاه سمبولیست ها، واقعیت آرمان درونی، رویا یا نماد فقط می توانست به صورت غیر مستقیم و با واسطه بیان شود.
یعنی با استفاده از کلیدها یا تمثیل هایی که نمایانگر واقعیت درونی بودند.
26- آشنایی با مکتب کلاسی سیسم (Clasicism)
در معنای کلی، معمولا به آثار برجسته و الگوی هر ملتی آثار کلاسیک اطلاق میشود.
اما کلاسیک به مثابه یک مکتب خاص هنری معنای محدود تری دارد و دوره تاریخی معینی را در بر می گیرد.
کلاسی سیسم تقریبا ویژگی ثابت تمامی دوره های پس از کلاسیک باستان، از قرن 8 میلادی تا قرن 20 میلادی بوده است.
در معنای محدود تر و زیبایی شناسانه آن، واژه کلاسی سیسم صرفا به مقاطع کوتاهی از این دوران اطلاق می شود و به سبک ها یا مراحلی از یک سبک اطلاق می شود که واجد ویژگی هایی مانند صراحت، نظم و توازن است.
در این سبک غالبا هنرمند از اصول و قوانین نظری تبعیت می کند و از این رو به نظر می رسد که این سبک هنری بیشتر به عقل و خرد متکی باشد.
در دوران رنسانس نیز با اوج گیری خرد گرایی، زمینه فکری گسترش این مکتب فراهم شد. از این رو گاه کلاسی سیسم را در مقابل رمانتیسم معنا میکنند.
27- آشنایی با مکتب رمانتیسم (Romanticism)
جنبش هنری رمانتیسم در اواخر قرن 18 و اوایل قرن 19 میلادی شکل گرفت.
موضوع اصلی رمانتیسم اعتقاد به ارزش تجربه شخصی و فردی است. هنرمند رمانتیک ارزشهای شهودی و غریزی را مورد کاوش قرار میدهد.
او همچنین گفتمان اجتماعی نئو کلاسیسم (سبک دارای خرد گرایی عصر روشنگری و نظم) را که صور مختلف آن به طور فراگیر رایج بود، دکرگون می کند و نوعی تجربه شخصی تر را جایگزین آن می سازد.
اما رمانتیسم نیز مانند کلاسیسم، مفاهیمی از افتخار، شکوه، وقار و برتری را در بردارد.
این سبک به طور کلی به ایده های آرمانی بیش از ایده های واقعی اهمیت میدهد.
رمانتیسم بیشتر گرایش ذهنی ارائه می دهد تا مجموعه ای از روش های سبک شناسانه و بیشتر با بیان ایده ای مرتبط است که منشا در قالب سخن دارد تا قالب بصری.
از این رو رمانتیسم خود را با سهولت بیشتری در موسیقی و ادبیات بیان می کند تا درهنرهای بصری.
هنرمندان سر آمد در مکتب رمانتیسم عبارتند از:"بلیک"، "ترنر" "دلاکروا" ،"گریکولت" و "رانگه".
جنبشی که این هنرمندان بخشی از آن بودند، در اواسط قرن 19 خاموش شد ولی روح رمانتیسم در مفهوم وسیع تر آن به حیات خود ادامه می دهد و جلوه ای است از شورش علیه محافظه کاری، میانه روی و ریا کاری و تاکیدی است بر اولویت تخیل در تجربه هنری.
28- آشنایی با رنسانس
معنای تحت اللفظی رنسانس"نوزایی" (Renaissance) است و به جنبش فرد گرا وهنری اطلاق می شود که در قرن 14 میلادی در ایتالیا آغاز شد و در قرن 16 در همان جا به اوج شکوفایی خود رسید.
این جنبش سپس به طرق متفاوت در سراسر اروپا گسترش یافت.
گسترش مفهوم رنسانس از یک جنبش در هنر و ادبیات به یک دوره زمانی در قرن 18 آغاز میشود ورواج نهایی آن زمانی بود که "ژول میشل" فصلی از کتاب تاریخ فرانسه خود را "رنسانس" نام گذاری کرد. بدیهی است تعریفی چنین گسترده براین اصطلاح، تعیین حدود آن را دشوار میکند.
در هنرهای تجسمی، این اصطلاح عموما برای توصیف تقلید آگاهانه نقوش کلاسیک یا بازگشت آگاهانه به معیار های ارزشی کلاسیک به کار برده میشود.
29- آشنایی با هنر مینیمال
اصطلاح هنر مینی مال (Minimal art) برای توصیف گرایشی در نقاشی و به ویژه مجسمه سازی به کار میرود که طی دهه 1950 ظهور یافت. در این توصیف، فقط از اصلیترین فرمهای هندسی استفاده شده بود.
هنر مینی مال بیشتر به امریکا مربوط میشود و ویژگی غیر شخصی آن را به عنوان واکنشی در برابر هیجان و شور اکسپرسیونیسم انتزاعی میدانند.
"کارل آندره"، "دون جود" و "تونی اسمیت" از جمله مشهورترین هنرمندان هنر مینی مال محسوب میشوند.
30- آشنایی با مفهوم هنر برای هنر
"هنر برای هنر" (Art for art sake) اصطلاحی است برای توصیف افراط کاریهای مختلف در نظریهای که مدعی است هنر خود بسنده است و لازم نیست که در خدمت هیچگونه هدف ضمنی چه هدف اخلاقی، سیاسی و یا مذهبی باشد.
این نظریه برای نخستین بار توسط "ویکتور کوزین" فیلسوف فرانسوی مطرح شد.
شکل معتدلتر این نظریه که معتقد است معیارهای زیبایی شناختی مستقل هستند و این که آفرینش و تحسین هنر زیبا فعالیتهایی خود بسنده است، به بخشی از دیدگاه زیبایی شناسی قرن بیستم بدل شده است.
31- آشنایی با هنر محیطی (Environment art)
هنر محیطی، نوعی هنر ترکیبی است که طی آن هنرمند فضایی سه بعدی را که از پیش برنامهریزی شده یا به صورت مکانیکی متحرک شده خلق میکند.
به نحوی که بیننده را در برگیرد و وی را در مجموعه متنوعی از انگیزشهای حسی قرار دهد. مانند انگیزش بصری، شنیداری، جنبشی، بساوایی و گاه بویایی.
هنر محیطی که طی سال های دهه 1960 به تدریج رواج یافت، اساسا بر درگیر کردن بیننده با اثر هنری مبتنی بود و در آن محیطها به قصد واداشتن بیننده به شرکت در"اتفاقات" یا "بازی" به نحو استادانهای کار میشد.
معمولا "آلن کاپرو" را که خود پیشرو و مبدع "هپنینگ" بود، به عنوان مبدع هنر محیطی میشناسند.
32- آشنایی با هنر مفهومی
اصطلاح هنر مفهومی (Conceptual art) به انواع مختلف آثار هنری که در آن مفهوم وایده اثر پر اهمیتتر از محصول نهایی تلقی میشود، اطلاق میشود.
اندیشه این اصطلاح، به "مارسل دوشان" باز میگردد. اما شکل ظهور و جلوه آن کاملا متنوع بود.
ویژگی و مشخصه مشترک هنرمندان مفهومی این ادعا بود که اثر هنری "حقیقی"، یک شیء فیزیکی که توسط هنرمند ساخته شده باشد نیست، بلکه در بردارنده "مفهوم" و "ایده" است.
اکثر هنرمندان حوزه مفهومی به طور تعمدی و آگاهانه در کارهای خود از محصولاتی که از نظر بصری پیش پا افتاده، معمولی و غیر جالب محسوب میشدند، استفاده میکردند تا به این ترتیب توجه بیننده را به مفهوم و ایدهای که بیانگر آن هستند، جلب کنند.
یکی از مشهورترین نمونههای آثار هنرمفهومی، "یک و سه صندلی" اثر"جوزف کازوت" در موزه هنرهای مدرن امریکا در نیویورک است.
این اثر مفهومی متشکل است از یک صندلی واقعی، عکسی از یک صندلی و تعریف واژه نامهای صندلی.
این اثر به طور یقین قصد ندارد از جنبه بصری، یک ترکیب بندی جالب به مفهوم سنتی خود خلق کند. با این حال ایدهای که ارائه میدهد، صندلی واقعی و محسوس، عکس صندلی و تعریف مفهوم، برای هر کسی که با کارکرد در حوزه ایده ها آشنا باشد، به شدت پیش پا افتاده است.
هیچ معیار صوری قابل قبولی برای متمایز ساختن آثار موفق از ناموفق، ماهرانه از ناپخته، خوب از بد در آثار هنر مفهومی وجود ندارد و در نظر بسیاری از افراد، اصطلاح اختصاری"con art" (هنر گول زنک) که گاه به جای conceptual artبه کار برده میشود، به نظر میرسد بیشتر مناسب و در خور آن باشد.
33- آشنایی با مکتب کوبیسم (Cubism)
واژه کوبیسم از ریشه cubeبه معنای مکعب اخذ شده است.
این واژه را نخستین بار "وکسل" منتقد هنری به کار برد که نشانگر درک سطحی وی از این هنر در آن زمان است.
کوبیست ها تلاش می کنند تا کلیت یک پدیده (وجوه مختلف یک شیء) را در آن واحد در یک سطح دو بعدی عرضه کنند.
کوبیسم از این لحاظ مدعی رئالیسم بود، ولی نه رئالیسم بصری و امپرسیونیستی، بلکه رئالیسم مفهومی.
ذهنیت هنرمند از اشیاء و موجودات در این سبک، به صورت اشکال هندسی بیان میشود. از این رو آنچه که در واقعیت است، به گونهای که در چشمان ما قابل رویت باشد، نمیبینیم.
کوبیسم را به دو مرحله تحلیلی و ترکیبی تقسیم کرده اند. این مکتب در قیاس با دیگر جنبشهای هنری پیش از خود، گسست مثبت تری از اصول و شیوه رنسانس محسوب میشود.
کوبیسم از یک سو به هنر پیش از یونانی چشم دارد و از سوی دیگر به آینده و راه پیش روی هنر دهههای 1920 و1960 .
در مجموع کوبیسم جنبشی در نقاشی و مجسمه سازی بود که ازآن به عنوان یکی از نقاط ثقل مهم در هنر غرب یاد میکنند.
کوبیسم را ابداع "پیکاسو" و "براک" می دانند. این دو نقاش آنچنان نزدیک به هم کار میکردند که گاه تمایز بین آثار آنها دشوار مینماید.
بعد ها این سبک را نقاشانی همچون "ژان گریس" و سپس "فرنان لژه"، "دلونی متزینگر" ، "گلایزیس" و "کوپکا" ادامه دادند.
مشخص ترین دوره فعالیت و اوج گیری کوبیسم را بین سال های حدود 1907 تا 1914 تخمین میزنند.
34- آشنایی با مکتب پاپ آرت (Pop art)
معنای واژه "پاپ آرت" مخفف(popular art) هنر مردمی یا هنر عامه است.
این اصطلاح را "لورنس الووی" منتقد انگلیسی برای توصیف جنبشی هنری که در اواخر دهه 1950 تا اوایل دهه1970 در بریتانیا و امریکا شکل گرفت، ابداع کرد.
این جنبش هنری به مفهوم مصرف گرایی و بر فرهنگ عامه مبتنی است.
وجه مشخصه هنر پاپ در امریکا و بریتانیا از جمله عبارت بود از استفاده از تصاویر کتاب های کارتونی، آگهی های تبلیغاتی، بسته بندی و تصاویر تلویزیون و سینمایی.
پاپ آرت در آغاز در ایالات متحده به عنوان واکنشی در برابر سبک اکسپرسیونیسم انتزاعی مورد توجه قرار گرفت.
زیرا هواخواهان "پاپ آرت" بار دیگر به سراغ تصاویر فیگوراتیو و اندام وار رفتند واز روشهای ترسیم خطوط کناری و به ظاهر عکاسانه استفاده کردند.
هنرمندان این مکتب از موضوعات پیش پا افتاده ای مانند کمیک استریپ، کنسرو سوپ، تابلوهای بزرگراهها، حباب لامپ، روزنامه، بطریهای کوکاکولا، صندلی الکتریکی استفاده میکردند.
از هنرمندان معروف پاپ آرت می توان از "جسپر جونز"، "مارسل دوشان"، "روزنبرگ"، "اولدنبرگ" و "روی لینکنشتین" نام برد.
پاپ آرت بر خلاف لحن طنز گونه و کنایی اش، دارای یک جنبه تاریک تر هم بود، برای مثال تکرار مفرط برخی نقش های بی مایه در آثار "اندی وارهول" جلوهای بر آشوبنده را خلق میکند.
35- آشنایی با مکتب باهاوس (Bauhaus)
باهاوس ، نام مدرسه معماری و هنرهای کاربردی بود که به تدریج طی دهه 1920 به مرکز طراحی مدرن آلمان بدل شد و نقش مهم و اساسی در تثبیت روابط بین طراحی و فنون صنعتی ایفا کرد.
باهاوس در سال 1919 زیر نظر "والتر گروپیوس" از ادغام فرهنگستان قدیم هنرهای زیبای وایمار و مدرسه هنر و صنایع دستی وایمار تاسیس شد.
در نخستین بیانیه گروپیوس، آرمان" موریس" در باب صنعتگری متعالی با ایده وحدت بین هنرها به جهت تجسم بخشیدن به یک هنر معمارانه مدرن فراگیر که درآن تمایز بین عناصر تزئینی و یادمانی از بین می رود، تلفیق شد.
در سال 1923 گروپیوس این اندیشه را که بعدها به کانون نظریه باهاوس بدل شد، مطرح کرد که وجود "صنعتگر- طراح" برای صنایع متکی به تولید انبوه حایز اهمیت بسیاری است.
اگرچه این اندیشه در مورد معماری و طراحی مصداق دشت، اما مدرسین مدرسه در روزهای نخست، اکثرا نقاش بودند. از جمله نقاشان بزرگی مانند پل کله و کاندینسکی.
اندیشه های باهاوس به بسیاری از کشورها انتقال یافت و تاثیری ماندگار به آموزش هنر در سرتاسر دنیای غرب گذاشت.
"یوهانس اتین" یکی از مدرسین این مدرسه که طی سال های 1919 تا 1923 در باهاوس به تدریس اشتغال داشت، با تاکید بر اهمیت آموزش مبانی هنرهای تجسمی دوره هایی به عنوان "مبانی هنرهای تجسمی" ابداع و آموزش آن را برای تمامی هنرجویان اجباری کرد.
36- آشنایی با مکتب باروک (Baroque)
مکتب باروک در مباحث هنری دارای دو مفهوم تاریخی و نقد هنری است و به دو صورت اسم و صفت به کاربرده میشود.
این واژه تاریخ طولانی پیچیده و پر تناقضی داشته است. احتمالا از یک واژه پرتغالی به معنی "مروارید بیشکل" مشتق شده و تا اواخر قرن 19 اغلب به عنوان مترادفی برای "پوچ" و"غریب" به کار میرفته است.
اما در زبان انگلیسی حال با سه معنی اصلی مصطلح و رایج است. نخست، این واژه معرف سبک رایج هنر اروپا بین "منریسم" و "روکوکو" است.
دوم، از این واژه به صورت عنوانی کلی برای دورهای که این سبک در آن به شکوفایی رسید استفاده میشود. یعنی در بیان کلی قرن 19 میلادی.
از همین رو اصطلاحاتی مانند "عصر باروک"، "سیاست باروک" ،"علم باروک" و مشابه این مصطلح شد.
البته این نوع کاربرد بیش از آن که راه گشا باشد، موجب آشفتگی ذهن میشود.
سومین اصطلاح باروک که غالبا در لاتین بدون حرف اول بزرگ نوشته می شود(baroque) به هنر هر دوره یا مکانی که واجد کیفیاتی مانند حرکات پرشور و سرزنده و بیان پرتکلف احساسات که کیفیات مشخصه هنر باروک در معنای نخست آن هستند، اطلاق میشود.
باروک برخلاف آن که گاه فاقد صلابت وقار است، اما سبکی است که بیش از همه گرایش به ایجاد تعادل و انسجام دارد. وحدت مورد نظر باروک فراتر از یک وحدت صوری و خود بسنده است.
در واقع بیشتر شبیه به یک نمایش است و بدون حضور مخاطب ناقص است. از این رو نقاش و مجسمه ساز باروک باید تصوری قابل قبول از واقعیت و حقیقت ارایه دهد.
در این سبک بر ماده رنگ و بافت چیزها تاکید می شود و فضایی خلق می شود که موضوع و مخاطب در یک لحظه خاص و گاه مهیجی از زمان پیوند مییابند.
37- آشنایی با مکتب اکسپرسیونیسم انتزاعی (abstract expressionism)
این اصطلاح که در حدود سال 1950 رواج یافت، توصیف گر جنبشی در هنر انتزاعی است که طی سال های دهه 1940 در نیویورک ابداع و رواج یافت.
این اصطلاح به برخی از آثار نقاشی انتزاعی "کاندینسکی" به کار می رود،اما نخستین بار وقتی که برای توصیف آثار "آرشیل گورکی" و "جکسون پولاک" به کار رفت، فراگیر شد.
پس از آن به آثار دیگر نقاشان نیویورکی که نه انتزاعی بود، مانند"کانینگ" و "گوتلیب" و نه اکسپرسیونیستی مانند "روتکو" و "کلین" اطلاق شد.
این نقاشان بیشتر در دیدگاه هایشان مشابهت داشتند تا سبک آثارشان.
مشخصات این دیدگاه ها عبارت بود از: قیام علیه وابستگی به سبک های سنتی یا فرایندهای از پیش تعیین شده شیوه کار، چشم پوشی از آرمان اثر هنری مبتنی برمعیارهای قرار دادی و زیبایی شناختی، روح ستیزه جویانه خود اتکا و نیاز جدی به آزادی خود انگیخته در تجربه هنری.
این رهایی خود انگیخته، به روشنترین وجهی در آثار نقاشی کنشی که با "جکسون پولاک" معروف شد، مشاهده میشود.
این جنبش طی دهه های 1950 و 1960 تاثیر بسیاری بر هنر کشورهای اروپایی گذاشت.
38- آشنایی با مکتب اکسپرسیونیسم
نهضت بزرگی بر ضد رئالیسم و امپرسیونیسم در آغاز قرن بیستم پا گرفت که مکتب اکسپرسیونیسم از دل آن بیرون آمد.
واژه اکسپرسیونیسم برای اولین بار در تعریف برخی از نقاشیهای "اگوست اروه" به کار رفته است. این مکتب، جنبشی در هنر و ادبیات بود که در بین سال های 1903 تا 1933 نخست در آلمان شکوفا شد. هدف اصلی این مکتب نمایش درونی بشر، به خصوص عواطفی چون ترس، نفرت، عشق و اضطراب بود.
هنر اکسپرسیونیستی هنری است که یک فشار یا ضرورت درونی را آزاد کند. این فشار بر اثر عاطفه یا احساس ایجاد میشود. آزاد شدن نیروهای روانی به این صورت ممکن است به حرکات تندی منجر شود و ظواهر امور طبیعی را چنان دگرگون کند که زشت به نظر میرسد.
هنرمندان این مکتب معتقدند که این هنرمند است که محیط خود را تغییر میدهد.
"کوکوشکا"، "کاندنیسکی" و"کلی" از اولین نقاشان برجسته این مکتب به شمار میآیند.
این نقاشان از تقلید واقعیت روی گرداندند و به جای آن به بیان منویات و نگرش اصلی خود نسبت به جهان پرداختند.
به هرحال، نقاشی اکسپرسیونیسم واکنشی است علیه امپرسیونیسم که پیچیدگیهای رنگ به رنگ شونده، تنوع برآشوبنده و ته رنگهای بیدوام طبیعت را بازتاب میدهد.
39- آشنایی با مکتب امپرسیونیسم
مکتب امپرسیونیسم یکی از مکاتب و سبکهای هنری در تاریخ هنر به شمار میرود که برای اولین بار از عنوان نقاشی "کلود مونه" با نام "دریافت (امپرسیون) طلوع آفتاب" اقتباس شده است.
نقاشی امپرسیونیستی در آغاز با گنگی یا با تردید و غالبا با تمسخر مواجه شد. اما در سال 1891 نمایشگاهی از نقاشیهای مونه در گالریاش در پاریس تنها 3 روز پس از افتتاح فروخته شد.
پذیرش امپرسیونیستها در انگلستان به آهستگی صورت گرفت. از سال 1926 که مونه به عنوان پیرمرد بزرگ نقاشی فرانسه در گذشت، نرخ های حراجی ها برای نقاشی های امپرسیونیست شروع به افزایش کرد و از دهه 1950 میلادی به سمت ارقام نجومی میل کرد. آثار نقاشی امپرسیونیستها، ثبت تغییرات گذرا و ناپایدار در طبیعت بود.
هنرمندان این سبک، با اشراف به این که واقعیت فرایند پیشرفت و تغییر مداوم است، با این دو گانگی مواجه شدند که پذیرش استاندارد های زیبایی شناختی فرهنگستانی فرانسه که کیفیت تغییر ناپذیر هنر کلاسیک را مقدس می شمرد، با تمایل امپرسیونیست ها در تبعیت از منطق جستجو برای دگرگونی در تضاد بود و از این رو انزوای شان را از جامعه به همراه داشت.
نخستین هسته این جنبش توسط مونه ، رنوار و سیسیلی که در اوایل دهه 1860 دانشجویان پیرو "گلیر" بودند، شکل گرفت.
کم ارج کردن خطوط اصلی اشیا، ارجحیت و تفوق اشیاء و استفاده فراوان از رنگ آمیزی نور و فضا (بازی نور مستقیم) در نقاشی از ویژگیهای بارز سبک امپرسیونیسم است.
آموزشگاه آزاد هنرهای تجسمی قدیمی
{plusone}
اطلاعات تماس
تماس اضطراری: 09912775156